سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دنیای اندیشه (3) :

سلام علیکم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ ، وَرَأَیتَ النَّاسَ یدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ، فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا . (1)

استغفرالله ! یدفعه نگین من با مثلا ویلا درست کردن مخالفما ! من حتی کاریم به این ندارم که مثلا درست اونور گذرگاه ویلایی که توش کار می کنیم (2) یا روبروش ، خونه های کاه گلیه روستاییه .

منکه خدانخواسته با دعوت سران (3) ی از کشورای دیگه ، ویا مثلا فرستادن ماهواره ی سیمرغ به آسمونو و اشرافش به زمین (4) ، ووو که مخالف نیستم ! من میگم همین یکی دوهفته قبل از اینکه تلویزیون بگه اینا نشان :"اقتدار" ه ، همین تلویزیون مثلا روستایی رو نشون داد که بعد نزدیک به چهار دهه هنوز مثلا آب نداره ! برا خوردن ! و اقتدار یعنی چی !؟

آب گفتم و بگم اونور گذر گاهی که گفتم یه جوبیه که آب تر و تمیزی ازش رد میشه ، وقتی علتشو پرسیدم اهالی گفتن که آب چاهی که زده شده و اهالی روستا هم رعایتشو می کنن که توش چیزی نریزن و برا آبیاری باغ و زمین به نوبت ازش بهره بردرای میشه .

راستی اون استخری که در نوشته ی قبلی گفتمو هم صابکار ، یعنی طرف قراردادمون ، یعنی پسر صابکار چند روز پیش گفت : میشه از آب لوله کشی پر کنیم !؟

گفتم چرا نمیشه !؟ ولی با آب لوله ی آب یه چند روزی طول میکشه ! ولی مثلا با آب همون جوبی که گفتم زودتر پر میشه !

حالانگفتم که مثلا با زدن چاه ! که فورا پر میشه ! آخه پدرشون یه روزی گفت که از خشکی دریاچه به باغاش ، که گویا بیست و هشت هکتاریه ، آسیب رسیده ! در حالیکه سابق ! مثلا چهار دهه پیش بقول من ، یه آب و هوایی داشت اینجا و محصولاتی که بیا و ببین ! در حالیکه انوقتا که من گفتم حکومت دینی و اسلامیم نبود ! وبقولی جمهوریشم !

زیرنویس :

1 – فتح ، حالا کاری به معنای کلمه ی اون ندارم ، جفت شیشی که در نوشته ی قبلی گفتم ، یعنی دنیای حفظ یا نگهداری جفت دستاورد اعضای حسی ، حواس و دل یا قلب از دنیای بیرون ، و یادآوری اونو وفکر کردن یا اندیشیدن بهش و در نهایتم حکم عقل یا خرد ، بعبارت دیگه تصدیقش ، با حفظ ، بایگانی و یا مثلا آرشیوی که ما از دنیای بیرون ، حتی با اعضای حسی داریم فرق داره ! چه رسه به محسوسش بقول مثلا حسی و حتی مقلوبش بقول مثلا عارف ! که حتی اینم تا بیاد نیاد بقول آقا بابا دانش علیه السلام که به نقل از ایشون گفتم ، نه تنها یادآوریش ، بلکه یادآوری زنده (5) اونم بقول استاد شهید ، هنوز مسموعه و نفعی بحال :"مهمین " یا نگهبونش نداره ! جز هزینه ی انبارداری !

بله ! بقول آقا عالم ال محمد علیه السلام ، که روز تولدشونو پشت سر گذاشتیم و تبریک میگم ، اصل یا پایه و یا پی و زیربنای عبادتم معرفته یا شناخته ! ولی آخرش چی !؟ آخرالزمانشو میگم !؟ بقول خطبه ی اول نهج البلاغه میگم !؟ کمال معرفت یا شناختو میگم !؟

آخه درک یا دریافت ما از دنیای بیرون که ختم به دریافت قلبی یا دلی ما از اون نمیشه ! که مثلا دلمون بخواد ویلا ، با استخر وووش داشته باشیم ! یا ذکر و فکرمون مثلا ساختن یه جایی باشه برا پذیرایی از مهمونای خارجی و حتی اشراف بر زمین برای همون درک یا دریافتی که گفتم ! اونم فاتحش اعضای حسی باشه ! الی ابد ! و مرگم نداشته باشه ! که تنفیذ کنه به حس این کارو ! حتی ! چه رسه به قلب یا دل و تازه اونی که گفتم ! و نوبت به فاتح خیبرم نرسه ! حالا فاتح :"دوازده راند" یش بقول یه فیلمی که جمعه تلویزون نشون داد بمونه ! چه رسه بقول قرآن و سوره ی یوسف !

2 – البته هنوز منظریم که دستمزد کارکرد هفته ی گذشته ، طبق قرارداد واریز بشه ، که تا الان خبری نشده که دیدم بیکارم گفتم از این فرصت خدا دادی استفاده کنم و دست به قلم بشم و بحثو پیگیر بشم .

3 – زمان جناب آقای خاتمی ، امام جمعه نه ها ! رییس جمهورم یه چی میگن سویت هایی ساخته شد برا پذیرایی از سران کشورا ، که گفتم منافعی داره ! اونم اقتصادی ! و بقول کلنگ های سردار سازندگی خدا بیامرز : ارز آور !

حالا آورد !؟ و اگه آورد ؟ کجاش ؟ بمونه ! برا دولت یا :"دولة " که در قسمت قبلی گفتم !؟ یا ... ؟!

4 – خب اشراف بر زمین برا چی !؟ برا دیدن ، شنیدن و ! نه دیگه بوییدن و چشیدن و لمش که :"هوا فضا" یی نداره ! فقط در تخصص اعضای حسی ماست !

چه رسه به مثلا دوست داشتنش با قلب یا دل ! البته اگه کار دلم دوقمی نباشه ! و تنفری شامل یه جاهایی از زمین نشه ! و مثلا زدنش با موشک ، بمب هواپیما و ... ! مثلا در سوریه و به اسم مبارزه با تروریستم ! حالا مثلا یمن و اونم توسط کلیدار و پرده دار کبعه (6) بمونه !

یا مثلا داشتن :"فضای مجازی " و حتی دینی یا اسلامی اونم ! البته بقول جمهوری اسلامی ! و مثلا نشون دادن :"اقتدار" ش !

5 – که بقول استاد شهید یعنی فکر یا اندیشه ! البته دنیای اندیشه و اونم نه دنیای :"تصدیق و تکذیب" ایشون و یا تکذیب و تصدیق جدید عصر حاضر ! عصر علم و دانش ! و ...

که مرگم گویا نداره که نوبت برسه به تصدیقش !!! گفتم که منکه مخالفش نیستم ! که تکذیبی داشته باشم !

6 – کعبه گفتم و یاد خونه ی خدا یا مسجد روستایی که کار می کنیم افتادم ! که نزدیک ویلای محل کاره و اذان که میداد میرفتم نماز می خوندم ، البته بیشتر غروبا ، آخه ظهرا بیشتر بسته بود و فقط ازش صدای اذان میومد ! و میگفت :

حیّ علی الصّلاة !

حالا صبا که اصلا یه بارم باز نبود برا شتافتن به اونجا ، خب کلیدارش کشاورزه و بعضی وقتا تا غروبم کار داشت ، اون غروبا هم که گفتم گویا عروسی بود تو روستا !

حالا کاری به اینا ندارم ، و این که تو روستا یه مسجد دیگه هم تو بالا محله ی روستا هست و به محل کار ما نزدیک نبود که برم ببینم اونجا هم چند نفر میان و فرادا نمازشونو می خونن و میرن ؟ یا امام جماعتم داره !؟

آخه تو اونجا که مثلا اینترنت ماهواره و تلویزیونش و از این چیزا برا ارتباط با دنیا که نداشتیم ، ما نداشتیم ، نه اهالی روستا که بقولی بشقابم دارن ، البته نه خونه های کاه گلیشون !

چه آرزویی !!! ارتباط با دنیا و اندیشیدن به اون ! با فتح قبله ! در حالیکه قبله ی اولم در اشغاله !

ارتباط با دنیای یه روستا و اونم با :"جماعت" محله ی پایین اونو نداشتم ! چه رسه به :"جمعه" اون و شهر و دیارش و :"حج" ش !

یادش بخیر ماه رمضان ، شبهای قدر و نماز عید و :

خدایا روزیمون کن حجّ بیت ... !

بقول وبلاگ "از مسجد چی باقیمانده ؟" : از خونه چی باقی مونده !؟ که از مسجد چی باقیمونده باشه !؟

در واقع از :"ما" چی باقیمونده ؟ که از خونه ی ما چی باقی مونده باشه !

از :

ایاک نعبد

 

نمازمون ! ارتباطمون ! که تازه بقول آقا امام غریب علیه السلام : اصلش معرفت یا شناخته ! 


خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :1488
بازدید دیروز :76
کل بازدید : 1340026
کل یاداشته ها : 1761


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ